زاده شده از خاک، برای مثال نشاید بنی آدم خاک زاد / که در سر کند کبر و تندیّ و باد (سعدی - ۱۷۳)، کنایه از لقبی که گوینده برای اظهار فروتنی و تواضع به خود می دهد، خاکسار
زاده شده از خاک، برای مِثال نشاید بنی آدم خاک زاد / که در سر کند کبر و تندیّ و باد (سعدی - ۱۷۳)، کنایه از لقبی که گوینده برای اظهار فروتنی و تواضع به خود می دهد، خاکسار
کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. (آنندراج) : خط رویش چراغ دیدۀ شب زنده داران شد غبار خط او خاک مراد خاکساران شد. صائب (از آنندراج). دیدم غبار خط تو حوری نژاد را صد شکر یافتم پی خاک مراد را. ؟ (از آنندراج). نیست در روی زمین جز آستان دولتش هست اگر خاک مرادی در بساط روزگار. (در مدح شاه عباس از آنندراج). جز آستان خرابات نیست خاک مراد خوشا کسی که از این آستان برون نرود. ؟ (از آنندراج)
کنایه از خاک زیارتگاه است که کام دل حاصل شود. (آنندراج) : خط رویش چراغ دیدۀ شب زنده داران شد غبار خط او خاک مراد خاکساران شد. صائب (از آنندراج). دیدم غبار خط تو حوری نژاد را صد شکر یافتم پی خاک مراد را. ؟ (از آنندراج). نیست در روی زمین جز آستان دولتش هست اگر خاک مرادی در بساط روزگار. (در مدح شاه عباس از آنندراج). جز آستان خرابات نیست خاک مراد خوشا کسی که از این آستان برون نرود. ؟ (از آنندراج)
دهی است کوچک از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی و دارای 38 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است کوچک از دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین واقع در 24 هزارگزی جنوب باختر معلم کلایه و 30 هزارگزی راه عمومی و دارای 38 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)